http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
آخرین مطالب
لینک دوستان
لینک های مفید |
نمیدانم کی وکجا بود که سربازی تفنگش را در آغوش میگرفت میبوسید وبالاله های صحرایی آنرا تزیین میکرد .این سرباز عاشق جنگ نبود ولی برای دفاع آماده بود .اوهنوز ازدواج نکرده بود ماهها بود که از خانه ودیارش دور شده بود اوتمام دلخوشیش تفنگش بود آن سرباز بارها درخط مقدم ودفاع مقدس جنگیده بود یکدستش را از دست داده بود اوتفنگش بردوش میکشیدوباچه شوقی با یکدستش برای کمک کردن سنگر آماده کردن تلاش میکرد یکبار یکی از بچه ها سر به سرش گذاشت تفنگش راپنهان کرد اومثل دیوانه ها شده بود اشک میریخت شعری زیر لب زمزمه میکرد لیلی من کجایی منم مجنون آواره تورا میبویم من از لاله های صحرایی ومن مانده بودم که اگر لیلی ان سرباز تفنگش هست لیلی من وما کیست وکجاست .لیلی که ازفراقش اشک میریزم با من همنوامیشود مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ شنبه 91/7/8 ] [ 8:11 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ
موضوعات وب
لینک های مفید
آرشیو مطالب
امکانات وب بازدید امروز: 208 بازدید دیروز: 860 کل بازدیدها: 1184160 |
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |